گل من قلبت را به خداوند سپار

 
آن همه تلخی وغم ، این همه شادی وایمانت را

 
گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار 

به خداوندی که خوب می داند گل من 

سهم تو از دل چیست !



گاه دلتنگ شوی ، گاه بی حوصله و سخت وغریب


زمانی را هم ، غرق شادی و پر از خنده ی عشق

 
همه را ای گل ناز به خداوند سپار


خاطرت جمع عزیز 

که عدالت خصلت مطلق اوست


گل نازم این بار چشم دل را واکن


دست رد بر دل هر غصه بزن 

حرفهایت را گرم و آرام و بلند به خداوند بگو


عشق را تجربه کن


حرف نو را این بار از لب شاد چکاوک بشنو


قطره آبی بچکان بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها ... 

گل من در این سال که پر از روز وشب است.

 
و پر از خاطره های تازه 

چشم دل را نو کن


و شبیه شب و شبنم غرق موسیقی باش


لحظه ها می گذرند


تند و بی فاصه از هم ....


مثل آن لحظه که دیروز شد و مثل آن روز


که انگار گلم هرگز از ره نرسید

 
آری ای خوب قشنگ


زندگی آمدن و رفتن نیست


خاطره ها هستند گاه شیرین وگهی تلخ و غریب


بهتر آنست که در روز جدید


فکر را نو بکنیم


عشق را سر بکشیم


بنشانیم سر سفره نور


خانه اش را بتکانیم و سپس


هر در و پنجره را سوی چشمان خدا وا بکنیم


روز نو آمده است.

 
و بهار هم امسال مثل هر سال از آغوش خدا می روید 

گاش این بار گلم .

 
با دل گرم زمین عهد بندیم دگر


قدر بودن ها را خوب تر میدانیم


فاصله بسیار است بین خوبی وبدی می دانم